p² اولین ملاقات
ویوی ا/ت : من امروز هم مثل روز های دیگم گذروندم یکم درس خوندم و بعد یه لباس خنک پوشیدم و رفتم تو تختم تابخوابم و خدارو شکر زود خوابم برد . ویوی نویسنده: چان و بچه ها از پله ها بالا رفتن و به درسوئیت رسیدن چان گفت بزارید اول من برم بعد شما بیاید . چان رفت داخل و اطراف رو نگاه کرد کسی رو ندید به سمت در یکی از اتاقاکه بسته بود رفت و درو باز کرد به سمت تخت رفت و دید یکی خوابیده دستش رو گذاشت روی شونه ا/ت و بعد کمی دستش رو تکون داد که ا/ت از خواب بیدار شدو به سمت چان برگشت . چان محو زیبایی ا/ت شده بود که یهو ا/ت یه جیغ آروم زد چان به خودش اومد . اعضا با شنیدن صدای جیغ به سمت داخل اومدن سریع رفتن داخل اتاق که یهو....
اگه دوست داری پارت بعدی رو بخونی لایک و کامنت یادت نره😊😅
ببخشید اگه کم می نویسم یا بد می نویسم چون این اولین فیکیه که می نویسم دوستون دارم 😘💖
اگه دوست داری پارت بعدی رو بخونی لایک و کامنت یادت نره😊😅
ببخشید اگه کم می نویسم یا بد می نویسم چون این اولین فیکیه که می نویسم دوستون دارم 😘💖
- ۱.۸k
- ۱۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط